زبان و ادبیات عربی... هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم...
| ||
|
● ماتریالیسم به معنای مادهگرایی فلسفی است. این مکتب در مقابل ایده آلیسم مطرح شد. شاخههای مهم ان ماتریالیسم مکانیکی و ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی است. ماتریالیسم مکانیک را فویرباخ بنیادگذاری کرد و ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی را مارکس. ● مدرنیسم عنوان دورهای است در تاریخ ادبیات، هنر و اندیشگی ِ غرب است که به لحاظ ظهور مشخصههای جدیدی در عرصهی موضوع، شکل، مفاهیم و سبک از دورههای قبل متمایز است. آغاز این دوره در کشورهای مختلف تاریخ متفاوتی دارد. نخستین طلیعههای ظهور مدرنیسم در فرانسه از دههی پایانیسده ی نوزدهم آشکار شد و تا دههی ١٩٤٠ ادامه یافت. اما در روسیه از سالهای پیش از انقلاب اکتبر ١٩١۷تا دههی ١٩٢٠، در آلمان از دههی ١٨٩٠ تا دههی ١٩٢٠، در انگلستان از اوایل سده ی بیستم تا دههی ١٩۳٠، و در امریکا از اندکی پیش از جنگ جهانی اول تا جنگ دوم جهانی را در بر میگیرد. سلام... به اطلاع می رسانم نمرات درس متون نظم و نثر(2) دوره دکتری، نمرات دروس ترجمه همزمان (2) و بررسی لهجه های عربی مقطع کارشناسی ارشد و نمرات دروس مکالمه عربی (2)، آزمایشگاه عربی(2) و قواعد نحو(2) دوره کارشناسی در اتوماسیون آموزش اعلام شده است. دانشجویان محترم می توانند نظرات خود را نهایتاً تا تاریخ 10 تیرماه، از طریق همان سیستم آموزشی و یا به رایانامه اینجانب ( ali.afzali@ut.ac.ir) اعلام نمایند. ● کلاسیسیم (Classicisme) اسلوب هنری کلاسی سیسم (از ریشه لاتین Classicus یعنی نمونه، سرمشق) برای هنر اروپا در دوران سلطنتهای مطلقه، یعنی سده های ١۷ و ١۸ مرسوم و متداول بوده است و شاعر معروف درباری فرانسوی بوآلو در هنر شعر (١۶۷۴) تئوری این اسلوب را بیان داشته است و آثار هنری باستانی یونانیان و رومیان سر مشق هنری آن است ولی البته به مقتضای زمانه مسایل روز و روحیات روز نیزدر آن بازتاب یافته است. کلاسیسیم اغلب به عنوان مکتبی مخالف رومانتیسم و باروک تلقی می شود. ویژگی های کلاسیسیم عبارت است از: از جمله مشهورترین معرفان این نهضت راسین، فونتن، برویر، پاسکال، مولیر، لاروشفوکو، لفایت، بوسوئه و بوآلو هستند.
● فرمالیسم (Formalisme ) شکل گرایی شکلگرایی (یا فرمالیسم) اسلوبی هنری است که در آن مطلق کردن شکل هنر و مطلق کردن جهت استهتیک (زیبا شناختی) در هنر به مثابه هدف به ذاته مطرح است. مقوله ی شکلگرایی نقطه ی مقابل مقوله ی واقعگرایی است. شکلگرایی بینش هنری مسلط در مدرنیسم معاصر بورژوایی است. شکلگرایی در پایان سده ی نوزدهم و آغاز سده ی بیستم پدید شد و مکتب های جریانات هنری گوناگونی را در جوامع سرمایهداری غرب مانند فوتوریسم، کوبیسم، سوررئالیسم، فوویسم، تاشیسم، ابستراکسیونیسم، اکسپرسیونیسم وغیره در بر گرفت. وجه مشترک همه ی این جریانات گونه گون که نام بردیم، علارغم وجود تفاوتهایی از جهت بینش و اسلوب هنری، آنست که هنر را در مقابل واقعیت جهان خارج قرار میدهند و شکل هنری را از مضمون فکری وایده ای آن جدا میکنند و به استقلال و حق تقدم مساله ی شکل در اثر هنری اعتقاد دارند. در این مکتب ها این نقطه نظر همانند دیده میشود که آفرینش و فعالیت هنری عاری از اغراض عملی است و جریان آن تابع نظارت عقل بشری نیست و این که لذت هنری ربطی به موضوعیت اجتماعی و منافع حیاتی و آرمان های هنری و اجتماعی ندارد و لذا تنها بازی اشکال مجرد است، و کار هنرمند تنها جستجوگری و نوآوری به معنای نوسازی دایمی موازین هنریست و ذهن هنرمند مجبور نیست از عین واقعیت تبعیت کند و اصولن واقعیت جهان خارج قید وبندی برای هنر ایجاد نمیکند و ذهن هنرمند میتواند خود را از این ملاک معرفتی و سنجشی آزاد سازد. در این بینش ایده آلیستی (انگارگرایانه) غلوهای فراوانی میشود، زیرا درست است که ذهن هنرمند و حسیات هنری او نقش موثری در پرداخت هنری دارد ولی این نقش با خود سری نمیتواند اوج گیرد و درست است که عین واقعیت به وسیله ی هنرمند کپی و عکاسی نمیشود بلکه تابع ساخت و پرداخت شخصیت هنری او قرار میگیرد ولی به هر جهت میزان و ملاک نهایی همان واقعیت است و درست است که نوآوری در شکل، ممکن است ولی نوآوری در مضمون بر آن تقدم دارد و تلازم این دو نوآوری در مجموع و به طور کلی باید مراعات شود، حتا اگر در لحظاتی از تاریخ در این یا آن غلوی دیده شود، و درست است که جستجوگری در شکل سودمند است ولی این در صورتی است که تناسب خود را با تکامل اجزای دیگر هنر به ویژه با مضمون حفظ کند و درست است که تجرید هنری نیز مانند "تجرید علمی" مجاز است ولی این امر نباید نقش تاثیر اجتماعی هنر را از میان ببرد. بدین ترتیب آن چه که در زیر علامت سوال قرار میگیرد نه مساله ی شکل بلکه مساله ی شکلگرایی است. با آن که در برخی از آثار شکل گرایانه ی معاصر بورژوایی پرخاش نسبت به زشتیهای این نظام دیده میشود، با این حال ارتباط عمده ی این اسلوب هنری با بینش اجتماعی بورژوایی و خردهبورژوایی یعنی فردگرایی (اندیویده آلیسم) و انکار تعهد اجتماعی است. جدا ساختن شکل از مضمون، و هنر از تعهد اجتماعی که مسلمن از جلوههای بحران نظام سرمایهداری در گستره ی هنر است، نمیتواند موجب انحطاط هنری نشود. این کار در گذشته نیز، به ویژه در عرصه ی ادبیات بدیع، سابقه داشته است، یعنی آن هنگام که نویسنده به جای اصالت بخشیدن به موضوع، در صنایع لفظی و معنوی نثر مصنوع و مترسلانه ای غوطه میخورده است و مثلن شیوه ی تاریخ وصاف جای شیوه ی تاریخ بیهقی را میگرفته است. با این حال مکتب های مدرنیستی هم اکنون جایی در تاریخ هنر گشوده و خواسته یا ناخواسته منشا خدماتی به هنر و جامعه هستند، از این رو کسی بر آن نیست که "تکفیری" علیه آن ها صادر کند. یا آن ها را "قدغن" نماید. "امر هنری" به هموار سازی مکانیکی شیوهها و سلیقهها تن در نمیدهد و در این گستره نمیتوان مسایل را طبق "رای اکثریت" حل کرد و ناچار باید میدان وسیعتری به استعدادها و برخوردهای فردی داد. باید گذاشت دعاوی مکتب های مدرنیستی شکلگرا بیش از پیش در دادگاه تاریخ عیارسنجی شود. فرمالیسم در تقابل با ذهنیت گرایی شاعرانه توسط هنرمندانی مطرح گردیده است ( هنرمندان هنرناب) که بر جلوه ی ظاهری و ساختار هندسی پدیده ها تاکید داشتند. از آن جمله اند رونالد بلادن و دیوید اسمیت. فرمالیسم بیش تر به فرم و شکل بیرونی هر چیز علاقمند است تا واقعیت آن ها. فرمالیسم روشی تربیتی نیز هست که در آن به قراردادهای اجتماعی احترام گذاشته می شود بدون آن که واقعن دغدغه ای برای دیگران وجود داشته باشد. فرمالیسم قضایی نیز شیوه ای است که تنها به اجرای قوانین خشک علاقمند است تا به یک امتحان وبررسی دقیق از مسایل مورد داوری.
● سورئالیسم (Surrealisme) فراواقع گرایی این جنبش ادبی در سال ١۹۲۴ توسط "اندره برتون" در فرانسه ایجاد شد. وی معتقد بود که ادبیات نباید به هیچ چیز به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه ای که از تمام قیود منطقی، هنری و یا اخلاقی رها شده است بپردازد و در اعلامیه ای که انتشار داد نوشت: ● فوتوریسم (Futurisme ) آینده گرایی نهضت فکری و هنری ایتالیایی که در آغاز سده ی ۲۰ میلادی پدید آمد و پایه ی آن توسط مارینتی (Marinetti ) نهاده شد. فوتوریسم چشم اندازهای آینده ی دنیای مدرن از قبیل صنعت، تمدن و دیگر جنبش ها را بیان می کند. اين جنبش در تقابل با رکود هنری ، در جریان جنگ جهانی اول با شعار مرگ هنر گذشته، مطرح گردید. هنرمندان این سبک با تأیید و تأكيد بر تکنولوژی و ماشینیسم و با استفاده از قوانین فیزیک دینامیک و ریتم و تکرار سطوح و فرم ها ، درصدد تأكيد بر مفاهیمی چون حرکت ، سرعت و شتاب هستند از هنرمندان برجسته ی این مکتب می توان به مارسل دوشان ، جینو سورینی ، روسولو ، جاکوموبالا ، امبرتوبوتچیونی و کارلو کارا اشاره کرد. |
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |