زبان و ادبیات عربی... هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم...
| ||
|
تعقد كلية الآداب جامعة المنوفية بالشراكة مع كلية اللغة العربية جامعة أم القرى بالمملكة العربية السعودية مؤتمرا علميا دوليا في موضوع: " أسئلة البلاغة والدراسات البينية "، مراجعات في آلية التحليل وغايات الخطاب فى الفترة من 31يناير 2015م حتى 2فبراير 2015م. محاور المؤتمر: رسم الاشتراك ونوعية المشاركة : شروط المشاركة: - تلتزم البحوث المقدمة للمؤتمر بما يلى :- موعد المشاركة: - مواعيد تلقى الأبحاث والملخصات :-
البريد الإلكترونى : balgha_MInufiya@yahoo.co.za
به قلم: دکتر مهدی زرقانی 1) فرض را بر این می گذاریم که بر اساس آنچه در مطالب پیشین گفته شد، محققی حوزة پژوهشی خود را برگزید، طیف مخاطبان خود را شناخت و سطح مقاله ای هم که می خواهد بنویسد (در این نوشتار، مقاله علمی ـ پژوهشی مد نظر است) را هم مشخص کرد. سپس به سراغ «پیشینه تحقیق» رفت و برایش مشخص شد که در حوزة پژوهشی او چه موضوعاتی زمینه تحقیق دارد و به اصطلاح جای کار دارد. اجازه بدهید نکته ای را همین جا روشن کنیم. بررسی «پیشینه تحقیق» فقط برای این نیست که بدانیم چه کارهایی در حوزه پژوهشی مورد نظر انجام گرفته است. بسیاری از مقالات و کتاب هایی که در همین بخش بررسی می کنیم، دربردارنده ایده ها و پیشنهادهایی هستند که نویسندة یک نوشتة خاص به ذهنش رسیده اما در آن نوشته یا در نوشته دیگری فرصت نکرده به آن بپردازد. بنابراین، محقق در این بخش، همواره باید در جستجوی ایده هایی باشد که در خلال تحقیقات قبلی مطرح شده اما بررسی دقیق نشده است. در واقع، همین مرحله فرصت بسیار خوبی است برای یافتن موضوع مقاله، کتاب و پایان نامه در حوزة پژوهشی خودمان. محققانی که در جستجوی موضوع، خودشان را به آب و آتش می زنند، امکانی بهتر از اینجا در اختیارشان نیست. فایده دوم خواندن پیشینه تحقیق این است که محقق می تواند با منابع «اصلی و فرعی»، منابع «دست اول و دوم» و «چهره های شاخص» در حوزة پژوهشی خودش آشنا شود. شناخت دقیق هر کدام از این موارد به منزله یک مؤلفه بسیار اثرگذار در فرآیند تحقیق است. بدین ترتیب جستجو در پیشینه تحقیق، سه فایده عملی در پی خواهد داشت: آشناشدن با کارهایی که انجام شده، یافتن موضوعات جدید، شناختن منابع و محققان حوزة پژوهشی تخصصی. 2) رسیدیم به گام چهارم. حالا ما با مطالعة دقیق پیشینه تحقیق به موضوعی رسیدیم که جای کار دارد؛ موضوعی که صورتی از آن در نوشته های پیشین مطرح شده اما چنان که شاید و بابد بررسی نشده است. ممکن است گفته شود گرفتن ایده از نوشته های دیگران در خور شأن یک محقق نیست. اولاً چنین نیست و هیچ تحقیقی در جهان امروز وجود ندارد مگر اینکه سابقه ای در تحقیقات پیشین داشته باشد. این قدر هست که برخی در نوشته شان به «سوابق تحقیق» اشاره می کنند و برخی خیال می کنند اگر ذکر سابقه نکنند، می توانند خوانندگان را فریب دهند؛ در حالیکه، آن کس که غربال به دست دارد، از پی می آید. بیایید عملی تر سخن بگوییم: در چه صورتی می توانیم مقاله ای بنویسیم که ضمن بهره بردن از پژوهش های پیشین، «داغ تقلید» بر پیشانی نداشته باشد؟ چند راه عملی پیشنهاد می کنیم اما ممکن است این فهرست را کاملتر هم کرد: ـ «رویکرد تازه ای» را در مورد موضوعاتی انتخاب کنید که نویسندگان سابق در همان موضوع به کار نگرفته اند. ـ «مبنای تئوری تازه ای» پیدا کنید یا از تلفیق تئوریهای مختلف یک الگوی تازه بسازید که برای تحقیق شما مناسب است. ـ «روش و لحن» نوشته تان را با استفاده از استراتژی های بلاغی و بیانی برتر و بهتر متفاوت کنید. ـ مطالبی را که دیگران بدان نپرداخته اند یا کم پرداخته اند، محور نوشته تان قرار دهید. ـ اطلاعات دقیق تری درباره مطالبی که دیگران گفته اند، گردآوری کنید. ـ تحلیل های دقیق تری بنویسید که در نوشته های پیشین مطرح نشده است. ـ از مواد خامی که دیگران استفاده نکرده اند یا کمتر استفاده کرده اند بیشتر استفاده کنید. ـ نکته های خیلی کوچک را پیدا کنید و سعی کنید در حاشیه آن نکته های کوچک، اطلاعاتی پیدا کنید و تحلیل هایی بنویسید که همان نکته کوچک تبدیل به یک موضوع بحث شود. ـ ایده های جدیدی را از دیگر حوزه های علوم انسانی یا حتی علوم دیگر انتخاب کنید و از آن ها برای بررسی موضوع مورد نظرتان استفاده کنید. بدین ترتیب خوانندگان در خود احساس نیاز می کنند که نوشته شما را بخوانند. توجه داشته باشید خوانندگان از خواندن مطالبی استقبال می کنند که تازگی ای داشته باشد اما واقعا هیچ موضوع کاملا تازه ای وجود ندارد. استفاده از شگردها و تمهیدات فوق، زاویه دیدی تازه به نویسنده و خواننده می دهد و جانبِ تازه ای از موضوع را پیش چشم می آورد. خوانندگان به دنبال مطالب «کاملا تازه نیستند»، به دنبال مطالبی هستند که «تازه به نظر می رسند».
به قلم: دکتر مهدی زرقانی در مطلب گفته شد که «انتخاب حوزة پژوهشی» گام نخست برای هر تحقیقی از جمله مقاله یا پایان نامه نویسی است. اکنون فرض را بر این می گذاریم که دانشجو یا محققی حوزة پژوهشی خود را (مثلا تحقیق در حوزة شعر معاصر) انتخاب کرد. تا این جا تنها چشم انداز پژوهشی چند ساله مشخص شده و این خیلی کلی تر از آن است که بتواند تبدیل به مقاله یا پایان نامه بشود. گام دوم چیست؟ 2. گام دوم «تعیین جامعة مخاطبین» است. شما برای چه کسانی می خواهید بنویسید؟ قطعاً هر طیف از مخاطبان اقتضائات خاص خودشان را دارند و حتی انتخاب موضوع مقاله بستگی به این دارد که مخاطب اولیة شما چه کسانی هستند؟ این بدان معناست که وقتی می خواهیم برای یک روزنامه مقاله ای بنویسیم، ساز و کار تحقیق و نوشتن بسیار متفاوت خواهد بود از زمانی که بخواهیم برای استادان و پژوهشگران مطلبی بنویسیم. بر این اساس است که مجلات و نشریات را به طبقات مختلفی تقسیم کرده اند. مثلاً «نوشتارهای روزنامه ای»، که مخاطبین اولیة آن طبقة متوسط جامعه هستند و «مجلات علمی ـ ترویجی»، که مخاطبین اولیه شان سطح بالاتری را تشکیل می دهند و «مجلات علمی ـ پژوهشی»، که بالاترین سطح مخاطبان را به خود اختصاص مید هند، هر کدام مخاطبان خاص خود را دارند که نوشتن برای آن ها اصول خاص خود را می طلبد. بی توجهی به این مسأله سبب می شود ما به عنوان نویسنده، مجبور شویم از استانداردهای چندگانه و ناهمخوان پیروی کنیم و این کاستی نوشتة ما را دچار مشکل جدی می کند. غالباً نشریه ای که ما می خواهیم مقالهمان را در آن چاپ کنیم، طبقة خود و طبقة مخاطبانش را مشخص کرده و یافتن پاسخ برای این پرسش دشوار نیست. یک نکته که این جا گفتنی است و در دانشگاه های ما غالبا نادیده گرفته می شود، این است که مخاطب اولیة پایان نامه، استادان هستند و بنابراین باید اصل را در نوشتن بر اختصار و ایجاز بگذاریم. به همین ترتیب، هر چه سطح مخاطبان نوشته پایین تر بیاید، شیوة نوشتن تفصیلی تر و همراه با توضیحات بیشتری خواهد بود و بر عکس. توجه ما در این سلسله نوشتارها معطوف به مجلات علمی ـ پژوهشی است. 3. گام سوم، «نیازسنجی مخاطبان خاص» است. امروز در مجلات علمی ـ پژوهشی کشورمان صدها مقاله تکراری نوشته می شود که بخش زیادی از آن ها نیاز جامعه ادبی نیست و از سوی دیگر، بسیاری از موضوعات هست که به درستی شناسایی نشده اند. یک بررسی شتابزده نشان می دهد به محض این که مقالهای با رویکرد تازه منتشر می شود، یک باره موجی از مقاله نویسی در همان حوزة، با همان نگاه و با همان مبانی آغاز می شود که دست کم بخشی از آن ها تکرار مکررات است. در چنین شرایطی، محققی موفق تر است که بتواند نیازهای جامعه ادبی کشور را بهتر شناسایی کند. اکنون بیایید به این گام آخر، کاربردی تر نگاه کنیم. کسی که می خواهد مقاله بنویسد، چطور می تواند نیازسنجی کند؟ امروزه خوشبختانه، نشریات علمی ـ پژوهشی و حتی علمی ـ ترویجی حوزة پژوهشی خود را تا حدود زیادی مشخص کرده اند و اینطور نیست که هر مطلبی را بتوان در هر مجله ای چاپ کرد. برای یک محقق یا دانشجو که حوزة پژوهشی خود را انتخاب کرده، مراجعه به مجلات اختصاصی که به حوزة پژوهشی او مربوط می شوند، دو نکته را مشخص می کند: نخست این که مسیر تحقیقات در آن حوزة خاص چگونه بوده و دیگر این که «نیازهای مخاطبان خاص» او چه موضوعاتی هستند؟ اکنون نوبت به «گام چهارم عملی» را می رسد اما اجازه بدهید پیش از آن نظرات مخاطبان محترم را در مورد مطالب این شماره بشنویم. موافق هستید؟ به قلم: دکتر مهدی زرقانی - دانشگاه فردوسی مشهد 1. یکی از دوستان دانشجو از راه های عملی تر و واقعی تر نوشتن مقاله سوال کرده بودند و اینکه مسیرهای عمومی و کلی را محققان نوشته اند اما باز هم مشکل نوشتن شان حل نشده است. من سعی می کنم به این مساله کاربردی تر بپردازم و پیش فرضم این است که خوانندگان محترم مبانی نظری نوشتن مقاله را از کتابهای مغتنم موجود خوانده اند. 2. برای نوشتن یک مقاله خوب ابتدا باید چکار کنیم؟ این پرسشی است که به ذهن هر دانشجویی می رسد که میخواهد دست به قلم ببرد. واقعیت این است که نوشتن مقاله هم مثل هر کار دیگری هم نیاز به مبانی نظری دارد و هم کار عملی می خواهد. یعنی مثلا اگر یک دانشجوی ارشد فارسی همه نکات نظری را هم به دقت بداند، نباید از خودش انتظار داشته باشد، عملا هم همان قدر خوب بنویسد. تجربه عملی نوشتن هم بخشی از کار است که نباید آن را نادیده یا حتی دست کم گرفت. این نکته را همیشه در نظر داشته باشیم تا برسیم به نکات کاربردی دیگر. 3. نخستین اقدام برای نوشتن یک مقاله خوب، مشخصکردن حوزة پژوهشی است. هر دانشجوی تحصیلات تکمیلی باید وقتی وارد این مرحله از زندگی علمی خود شد، ابتدا تکلیفش را با خودش و مخاطبانش روشن کند. ورود به این مرحله باید برابر باشد با مشخصشدن حوزة تحقیقی که دانشجو می خواهد در ده یا دست کم پنج سال آینده با آن سر و کار داشته باشد. در این صورت، حتی می توان تحقیقات کلاسی را هم حتی المقدور طوری انتخاب کرد و به استاد ارائه داد که با آن زمینه اصلی تحقیق مرتبط باشد. مشخصکردن حوزة پژوهشی، بر اساس چهار متغیر باید باشد: علاقه شخصی به فعالیت در یک حوزة پژوهشی، توانایی شخصی، زمینة مطالعاتی که داشته ایم و یا دست کم خواهیم داشت و نیازسنجی جامعه ادبی. اینها به ما کمک می کند تا حوزة پژوهشی خودمان را انتخاب کنیم و نخستین گام را برای نوشتن مقاله برداریم. احتمالا اکنون این پرسش مطرح خواهد شد که با واحدهای درسی و مقالات دوره «دانشجویی» چه کنیم؟ آنها به ما اجازه نمی دهند که مسیر علاقه مان را دنبال کنیم. این اشکال را یکسره نمی توان انکار کرد یا نادیده گرفت اما مسأله از سویه دیگر هم قابل طرح است: آیا اینکه ما در هر کدام از واحدهای درسی و مقالات کلاسی به جانبی کشانده می شویم، از جمله بدین علت نیست که حوزة پژوهشی معینی برای خودمان مشخص نکرده ایم؟ و آیا اگر این اقدام نخستین را به دقت و درستی انجام دهیم، در حد خودمان، بخشی از معضل بزرگتر را حل نکرده ایم. به نظرم این گام نخست است. نظر شما چیست؟ |
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |